در سنگری بی نام جسدی گریه می کند
در دستش نامه ای برای بچه هایش
در دست دیگرش
عکس سید الرئیس لبخند می زند.
----
چند روز پیش رفته بودم حوزه، موسی بیدجِ عزیز را دیدم. کتابش را «به رسم یادگار» برایم امضا کرد و کمی، کمی از دردهایش را برایم گفت. دردهایش مثل بچه ها در کوچه می دوند...
در دستش نامه ای برای بچه هایش
در دست دیگرش
عکس سید الرئیس لبخند می زند.
----
چند روز پیش رفته بودم حوزه، موسی بیدجِ عزیز را دیدم. کتابش را «به رسم یادگار» برایم امضا کرد و کمی، کمی از دردهایش را برایم گفت. دردهایش مثل بچه ها در کوچه می دوند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر