باید بنویسم آمریکا زنی اغواگر است که به تو می خندد و با هر خنده اش تو را آلوده می کند. از خودت کوتاه می آیی تا خنده اش را جذب کنی و آرام آرام دیگری می شوی. سالها بعد که می گذرد نه دیگر چیزی از آن شعرهای پر شور در تو مانده است و نه خیالی برای پارادایس. پارادایس آمریکایی یک قایق تفریحی است و تمام.
رد این استحاله را می توان در کریس نولان دنبال کرد. کریس نولان در انگلستان متولد شد و رشد کرد. از میراث تاریخی انگلستان برداشت کرد و تا سالها از ته مانده ی آن تغذیه کرد تا فیلم های بی مانندی چون Memento و Prestige و بی خوابی را بسازد. داستان تکراری و ساده ی «بت من» را تبدیل به اثر پرشکوه «شوالیه ی تاریکی» کرد. داستانی که حتی فکر کردن به نامش ستون وجودت را می لرزاند. زن اغواگر آرام آرام با خنده هایش کریس را هم مسحور خود کرد. مستش کرد و شرابش نوشاند و کیسه ی زرش را ربود. لباسش را از تن در آورد و پرده را کنار کشید. نیمه ی شب. درست نیمه ی شب دیدمش، برهنه. کریس نولان در نیمه ی شب سهراب خودش را سر برید. البته که The dark knight Rises را می گویم. نازک آرای تن ساق گلی را از لا به لای کتاب های کمیک در آورده بود و معنی دوباره بخشیده بود، درست در همانجا که باید به ماه و ماورا می فرستاد، از پا در آورد. این بار کریستین بیل هم از پا در آمد. آمریکای زیبا کریس را تا سرچاه برد و کریستین را آن ان.هثاوی فریبنده. بت من این بار فقط یک مرد خفاشی بود، دیگر از شوالیه ی تاریکی خبر نبود. خبرش هست که سال بعد هم بت من دیگری خواهد آمد و این بار بن افلک قرار است ماسک مرد خفاشی بر چهره بزند. همین است. زن اغواگر می کشاندت. مستت می کند، کیسه ی زرت را می رباید. برهنگی ات را به همه نشان می دهد و با دلقکی* جایگزین ات می کند.
کریس نولان باید به جزیره برگردد. برای من و تویی هم که خدایان مان پشت کرده اند، جزیره مان را دزدیده اند راه فراری نیست. در آغوش این زیبای اغواگر می مانیم، از ایده و ایده آل و شعر و موسیقی و ادبیات تهی می شویم. لحظه را شاد زندگی می کنیم، تا بعد...
* این یک مورد استعاره نیست. بن افلک است :)
پ.ن: بگذار باز هم بنویسم که در این دنیا که آمریکا آن زن بلوند اغواگر است، انگلیس پیرمردی با سبیل های مشکی است که روی صندلی اش در ایوان منزلش تاب می خورد دود پیپش را حلقه حلقه بیرون می دهد. جزیره دارد صدای مان می زند، باید برگشت...
پ.ن: بگذار باز هم بنویسم که در این دنیا که آمریکا آن زن بلوند اغواگر است، انگلیس پیرمردی با سبیل های مشکی است که روی صندلی اش در ایوان منزلش تاب می خورد دود پیپش را حلقه حلقه بیرون می دهد. جزیره دارد صدای مان می زند، باید برگشت...