۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

نه به انتظار یاری

همراهم را خاموش کردم. زنگ خور زیادی داشت. یک خط ایرانسل خریدم که یک ماهی برایم کار کرد. بعد از یکماه دوباره روشنش کردم. زنگ خورش کم شده بود. آن روز فکر کردم کم شدن زنگ خور هم نعمتی است.
می دانم با این کارها چیزی عوض نمیشود. اما نمی دانم چرا دوست دارم دوباره خاموشش کنم تا شاید زنگ خور دوباره برگردد. حتی اگر فلانی و فلانی باشند. می دانم بی فایده است، جک هم بی خود داشت هر هفته با هواپیما سفر می کرد تا شاید هواپیما سقوط کند و برگردد به جزیره. نمی شود، نمی شود آقا.

هیچ نظری موجود نیست: