دلسرد شده اند رفقایم که چرا غالب نبوده ایم. چرا به چشم نیامده ایم در بیست و دوم بهمن. من غصه نمی خورم. حتی دلسرد هم نیستم. من که خودم را سبز می دانم هیچ وقت کثرت و قلت هم فکران خودم را به رخ نکشیده ام. خیالم هم نیست در مراسم رسمی هر ساله شان که اتوبوس ها هم بسیج می شوند رفقا و هم فکران من که یا در بند هستند یا به هزار ضرب و زور نشانده شده اند حضور نداشته باشند.
من خیال می کنم این داستان بیست و دوم بهمن امسال و حواشی قبل و بعدش اتفاقاً برای ما مفید هم بوده است. نشانه های مفیدی هم برای همه مان داشته است. آن قسمت از سبزهایی که شبیه به من فکر می کنند می دانند که مرز سبز بودن و نبودن خیلی مرز مشخصی نیست. من راستش نمی دانم علی مطهری سبزتر است یا محسن سازگارا. علی مطهری را ستایش نمی کنم ولی به محسن مخملباف ترجیح می دهم. راستش احمد توکلی را هم به اکبر گنجی ترجیح می دهم. آن هایی هم که امروز به طرفداری نظام رفته اند راه پیمایی، شاید خیلی دل خوشی از سیستم نداشته باشند. خیلی ها شان به بندی وصل هستند برای بریدن از سیستم (محمد نوری زاد را دیدی؟) و خیلی هاشان از ترس جایگزین بدتر همین را ترجیح می دهند. مرز خودی و غیر خودی که آقا رهبر تاکید زیاد می کند و می خواهد همه بگویند این طرف خط ایستاده اند یا آن طرف خط مشخصی نیست. اتفاقاً ترس شان هم از همین است، فهمیده اند که بین سبزها و دیگران مرز مشخصی وجود ندارد. هر کسی سبز است و سبز نیست. سبز بودن سیال است، جریان دارد و مرز نمی شناسد. همه ی ما لحظاتی در زندگی داریم که سبز هستیم و لحظه هایی می شود که تیره می شویم. سبز بودن صفر و یک نیست.
من نمی خواهم کشورم زیر و رو شود. من نمی خواهم کشورم زندگی در مرز آشوب را تجربه کند. شاید همان بیانیه هفدهم موسوی حدود مناسبی را نشان داده است. من می خواهم در حال حاضر اصول مغفول قانون اساسی فعلی درست اجرا شود، اصلاح قانون اساسی بماند برای دیگر وقت.
به خیال من بیست و دوم بهمن ماه امسال خوب به من و خصوصاً خارج نشینان نشان داد که ماجراجویی راه به جایی نمی برد. دلخوش بودن به این که این بیست و دوم بهمن کار تمام است آفت ذهنی است. کار چی تمام است؟ می خواهی یک مسیر رفته را دوباره تا پائین دره برویم؟ باور کن چشمه ای آن پائین نیست. انقلابی که رهبر مذهبی اش یک مرجع تقلید بود و رهبران فکری اش بازرگان و یزدی و طالقانی و شریعتی بودند این است سرانجامش. دل خوش به حرف های محسن سازگارا و محسن مخملباف و کدیور بشویم؟
برف ها آرام آرام آب می شوند. باید صبر کرد. روزهای بهاری خواهند رسید. آن روز همه سبز خواهیم شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر