۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

خودت کردی



حالا شاکی شده ای که دیروز در دانشگاه تهران عکس آیت الله را از اسکناس در آورده اند. چقدر به تو گفتم این کار را نکن. چه قدر گفتم مگر آن اسکناس قدیمی چه ایرادی دارد، انقلابی نیست که هست.چه قدر از تو خواهش کردم این کار را نکنی. یادت که هست؟ آن روز که عکس این بچه رزمنده ها را از اسکناس برداشتی می دانستم این روز می آید. می دانستم تو دیگر برای  تک تک ما ارزش قائل نیستی. می دانستم روزی می آید که گارد می فرستی بر روی ما چماق بکشد.
می دانستم که روزی می رسد که حتی عکس مدرس را هم بر اسکناس تحمل نکنی. بهت نگفتم که این قدر همه چیز خواه نباش؟  به تو نگفتم دلشان را به دست بیاور؟ اگر بر اسکناس هایی که به دست ملت می دهی علاوه بر عکس آیت الله عکس بازرگان و مصدق و طالقانی و بهشتی را هم می زدی این طور می شد؟ به تو گفتم که. این ها بچه های این مردم هستند که رفتند و مردند و مسجد خرمشهر را آزاد کردند. تا این ها بر اسکناس هستند این اسکناسِ مردم است. همه جا را پر نکن با عکس آیت الله. گفتم و گوش نکردی. دلم می سوزد که امروز هم گوش نمی دهی. امروز هم در حصار شیشه ای خودت نشسته ای و من را نمی بینی.
عوض دارد، گله ندارد. دیروز خودت عکس اعلی حضرت را از اسکناس در آوردی، امروز شاکی شده ای که عکس آیت الله را از اسکناس بیرون آورده اند؟ من که گفته بودم از این روز بترس. امروز فاتحه ی تو خوانده است.


۱ نظر:

Mohammad KhoshZaban گفت...

این ها بچه های این مردم هستند که رفتند و مردند و مسجد خرمشهر را آزاد کردند. تا این ها بر اسکناس هستند این اسکناسِ مردم است.

عالی، عالی