نه که من دو من باشم که دیگری داشته باشم. دیگرگون می خواهم
۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه
ریش نداشت پیرمرده. گفت: «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» بعد رو کرد به من گفت ما این همه دعا کردیم. چرا خدا گوش نکرد و این بدبختی اومد سرمون؟ پیاده که شدم گفت : جوان تا می توانی امام را دعا کن. امام همه چیز ما بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر